فال حافظ
قالب های نازترین
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
گروه هنری سراب
و آدرس
sarabgroup.art.LoxBlog.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
گفت و گو با گوگلیلمو پاپا و فابیانا جیوردانو خالقان نمایش "قطرات کوچک" از ایتالیا
علیرضا نراقی:
بدون تردید شگفتی هجدهمین دوره جشنواره کودک و نوجوان کارهای خارجی آن بود. در میان این کارها "قطرات کوچک" از گروه La Societa Della Civetta"" یک نمایش بی بدیل و فراموش نشدنی بود.
نمایشی که همه را تکان داد و در اوج سادگی لذت دیدنش همچون یک حماسه بود. کار گوگلیلمو پاپا که نوشته مشترک او و فابیانا جیوردانو و با بازی این دو بوده است را می توان بهترین اتفاق جشنواره دانست. به همین دلیل با این دو به گفت و گو نشستم و درباره نوع کارشان و این نمایش خاص از آنها سؤالاتی کردم. از مترجم این گفت و گو "نهال محذوف" سپاسگزارم.
کار ما برای بچه ها به خصوص بچه های خردسال است و به همین دلیل دراماتورژی از پیش تعیین شده و دقیقی ندارد. وقتی تمرین نمایشی را آغاز می کنیم با بداهه جلو می رویم.همین الان ما غیر از قطرات کوچک کار دیگری داریم که درباره باد است و در انگلیس اجرا می شود. در این نمایش ایده اولیه ما این بود که دو نفر پشت پنجره در باد می چرخند و از طریق باد یکدیگر را پیدا می کنند. این ایده اولیه و پایه ای ما بود و بعد هر چه در جزئیات نمایش و روند آن بود در تمرین شکل گرفت.
من این گروه را در سال 2008 تأسیس کردم. ما یک سالن ثابت برای اجرا نداریم، بلکه جایی مشخص برای تمرین داریم. گروه ما علاوه بر کار نمایشی برای بچه ها،کارگاه هایی را در مدارس و کتابخانه ها ترتیب می دهد که برای آموزش تئاتر به کودکان خردسال است.
گ.پ:
همانطور که گفتم ما فقط به نمایش نمی پردازیم، بلکه ورک شاپ و کارهای آموزشی هم داریم. ما قبل از رفتن روی صحنه و اجرای نمایش مان در هر کشوری آن را دوباره تمرین می کنیم، اما به این معنا نیست که تصور کنید که به شکل مقرر و منظم تمریناتی را انجام می دهیم. زمانی که احساس کنیم ضرورت دارد که نمایشی را بیشتر تمرین کنیم و یا تغییراتی در آن ایجاد کنیم و یا تغییری در زبانش به جهت اجرا در کشوری خاص ایجاد کنیم، برای تمرین منظم برنامه ریزی می کنیم.
ما بچه ها را خیلی دوست داریم این نقطه آغاز کارمان است. در درجه بعد باید این را در نظر گرفت که کار برای بچه ها به گونه ای است که باید به جوهره آن وارد شد، یعنی دقیقاً به دلیل کار با بچه ها باید به عمق آنها ورود کرد و آن عمق را شناخت؛ پس از این به دلیل تعاملی که با خود بچه ها در این کار به وجود می آید خود به خود می فهمیم که باید چه رفتاری کنیم و چه روندی را پیش بگیریم. من شخصاً کنار خود روانشناس کودک یا مشاوری را نداشتم که از او اطلاعات بگیرم،اما درکم این است که بودن با بچه ها باعث فهم اتفاقات و چگونگی شان در درون آنها می شود. در هر حال به دلیل لابراتوارها و کارگاه هایی که برای بچه ها برگزار می کنیم می توانیم به اطلاعات لازم برسیم.
منظورم از جوهره این است که ما وقتی با بچه ها ارتباط برقرار می کنیم باید وجود واقعی خود را نشان دهیم. یعنی من به عنوان بازیگر باید دقت و توجه بچه ها را جلب کنم و کاری کنم حضور مرا درک کنند و بتوانم به صورت ساده به آن ها بگویم حضور دارم و چیزی را می خواهم به آن ها بگویم. برای این کار احتیاجی به طراحی صحنه فوق العاده و ... ندارم بلکه حس می کنم اینها زیادی است یا در درجه دوم قرار می گیرد. مهم این است که حقیقت حضور مرا در صحنه بفهمند و بدانند من دنبال توجه و درگیر شدن با آنها می گردم.
مثلاً این نمایش "قطرات کوچک" را ما در جاهای مختلف اجرا کردیم. از مدارس گرفته تا سالن های عمومی. در کانادا کار را ما در سالن های خیلی کوچک اجرا کردیم. اما این وابسته به جنس کار هم هست. مثلاً قطرات کوچک اگر هم در فضای باز اجرا شود باید آنجا محدود و کوچک شود؛ چرا که ما داریم روی توجه و تمرکز بچه ها کار می کنیم، چرا که این نمایش نکاتی مثل صداهای کوچک دارد که نمی شود وسط یک میدان آن را اجرا کرد بلکه باید در جایی شبیه یک باغ کوچک اجرا شود. من اینجا باید این نکته را هم بگویم که خیلی مشتاقم این نمایش را در مدارس ایران هم اجرا کنم.
اولاً این که این ها عناصری حیاتی هستند. اما به طور مشخص قطرات کوچک اینگونه شکل گرفت که به ما گفتند که آب را به منزله یک عنصر حیاتی انتخاب کنیم و با بچه ها درباره اهمیت آن حرف بزنیم و نمایش اجرا کنیم. از سوی دیگر عناصر حیاتی چون آب و باد چیزهایی هستند که بچه آنها را می شناسد و در کوتاه ترین زمان می فهمد که ما داریم درباره چه چیزی حرف می زنیم به همین دلیل این عنصر به راحتی باعث پیوند ما با بچه می شود.
این شاید یک مقدار به ذهنیت و عقبه شخصی من بر می گردد. از سوی دیگر سبک ما اینگونه نیست که مثل تئاترهای سنتی اروپایی که متنی از پیش تعیین شده، میزانسنی مشخص و دکوری حداکثری داشته باشد، کاری که ما می کنیم ایجاد یک ساختار است و باقی بداهه و کار در لحظه است برای رسیدن به حقیقتی که می خواهیم بگوییم. رویکرد ما رویکرد تئاتر سنتی نیست، بلکه رویکرد تئاتر تجربی و کارگاهی است.
در کار قطرات کوچک جنس ابزار هم به اعتقاد من خیلی مهم بود، یعنی جنس سطلی که در آن آب ریخته می شود و یا خود ظاهر آب و حس لمس آن که در کار برای مخاطب اتفاق می افتد و از همه جذاب تر آن کاسه هایی که جنس سبک و منحصر به فردشان کاملاً به چشم می آمد و حتی در ایجاد صوت کار بسیار مؤثر بودند. کمی
درباره اهمیت این موضوع و جایگاه ابزار صحنه در کارتان توضیح دهید؟اجازه بدهید برای توضیح این مطلب به طور مشخص درباره کاسه ها حرف بزنم. این کاسه ها به نوعی تاریخچه نمایش من هم هستند که خود اهمیت شان را نشان می دهد. این ها از یک سفر می آیند، سفری که من به آفریقا داشتم. من این ها را از بورکینافاسو آوردم. در آنجا آب بسیار کم است و من دیدم که وقتی باران می آید بچه ها شروع به رقصیدن و شادی کردن می کنند. برای آنها آب یک نعمت بزرگ است. این کاسه ها جنسشان از یک کدوی آفریقایی است که به خصوص در آفریقای غربی نوعی ابزار سنتی است و از قبل از کاسه های پلاستیکی وجود داشته و هنوز هم استفاده می شود. این ها جنس و شکل شان به گونه ای است که حتی یک قطره آب هم در آن از بین نمی رود. لذا اهمیت و جایگاه آاب را نشان می دهند که ما شاید در موقعیت خود، وجودش را خیلی بدیهی می پنداریم.
اما مایلم درباره لمس قطره ها در دست تماشاگر در انتهای نمایش هم کمی توضیح دهم.این لحظه شریک شدن چیزی با مردم است. در آفریقا قطره قطره آب اهمیت دارد؛ یک قطره،دو قطره،سه قطره و آرام آرام هزاران قطره به دست مردم می آید و فرود آن ها مثل یک موسیقی است که این موسیقی را شما در ضربه هایی که به همین ظرف ها می خورد هم می شنیدید. این آب یک نعمت ارزشمند در دست ماست و قرار گرفتنش در دست
مخاطب هم چنین معنایی دارد.ما خیلی خوشحالیم که این نمایش را در ایران اجرا کردیم و این را از روی سیاست ورزی یا تعارف نمی گویم. برخورد و مشارکت مردم خیلی خوب بود. تئاتر در شکل عمومی اش فاصله ای بین خود و تماشاگران دارد. در لحظه ای که ما آب را به دست مردم می دهیم این مرز شکسته می شود و برای ما برخورد ایرانی ها خیلی جذاب بود.
برای ما یاد گرفتن همان چند کلمه فارسی ای که در نمایش استفاده کردیم خیلی لذت بخش بود. از سوی دیگر اشتیاق مردم در مواجهه با کار و بعد اینکه به گروه دیگر مردم توصیه می کردند که نمایش را ببینند برای من فوق العاده تازه بود. این موردی است که ما خود در ایتالیا کم داریم و دیدنش اینجا خیلی لذت بخش بود.
نظرات شما عزیزان: